ماجراي عجيب ازدواج شهيدمد

متن مرتبط با «شهيد گمنام سلام» در سایت ماجراي عجيب ازدواج شهيدمد نوشته شده است

دعا کنيد شهيد باشيم

  • بسم رب الشهداء دعا کنيد...دعا کنيد شهيد "باشيم"اصلا تا شهيد نباشيم ،شهيد نمي شويمتا حالا فکر کرده ايد،پشت بعضي دعاهاي شهادت،يک جور فرار از کار و تکليف است.سريع شهيد شويم تا راحت شويم!اما...دعا کنيد قبل از اينکه شهيد بشويم،شهيد باشيم...مثل حاج قاسم سليماني که رهبر به او مي گويد تو خودت شهيد زنده اي براي ما،و امثال ذالک که گمنام هستند...شهيد که "باشيم "خودش مقدمه مي شود تا شهيد "بشويم ""ان شاءالله"اللهم ارزقنا توفيق الشهادة  في سبيلک بحق مولاتي فاطمة الزهرا,دعا کنید شهید شوید,دعا کنید شهید بشم,فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه ...ادامه مطلب

  • شهيدي که حاضر شد سرش بريده شود ولي عمليات (فتح المبين) را لو نده

  • عباسعلي فتاحي بچه دولت آباد اصفهان بود. سال شصت به شش زبان زنده ي دنيا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت: مامان ميخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصاي دستمي، کجا ميخواي بري؟ عباسعلي گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزيزم…عباس اومد جبهه. خيلي ها مي شناختنش. گفتند بذاريدش پرسنلي يا جاي بي خطر تا اتفاقي براش نيفته. اما خودش گفت: اسم منو بنويس ميخوام برم گردان تخريب. فکر کردند نمي دونه تخريب کجاست. گفتند: آقاي عباسعلي فتاحي! تخريب حساس ترين جاي جبهه است و کوچکترين اشتباه، بزرگترين اشتباهه….بالاخره عباسعلي با اصرار رفت تخريب و مدتها توي اونجا موند. يه روز شهيدخرازي گفت: چند نفر ميخوام که برن پل چهل دهنه روي رودخونه دوويرج رو منفجر کنن. پل کيلومترها پشت سر عراقيها بود…پنج نفر داوطلب شدند که اولينشون عباسعلي بود. قبل از رفتن حاج حسين خرازي خواستشون و گفت: «به هيچوقت با عراقي ها درگير نمي شيد. فقط پل رو منفجر کنيد و برگرديد. اگر هم عراقي ها فهميدند و درگير شديد حق اسير شدن ندارين که عمليات لو بره… و تخريبچي ها رفت, ...ادامه مطلب

  • کارگران حضرت زهرا سلام الله عليها

  • تابستان 1363 كه در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندم‌هايشان بودند. فرمانده‌ي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بيا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندم‌هاي آن پيرزن را درو كنيم.به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمك سربازان گندم‌هايتان را درو كنيم. شما فقط محدوده‌ي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد.پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من مي‌روم براي كارگران حضرت فاطمه‌ي زهرا(سلام الله عليها) مقداري هندوانه بياورم .ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو كرديم. بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتيد مي‌روم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كردي, ...ادامه مطلب

  • شهيد گمنام

  • شهيد گمنامشهيد گمنام آن برادر شهيد افغاني مدافع حرم است که انواع تهمت ها مثل پول،جا و مکان و اقامت،مدافع بشار اسد نه مدافع حرم و..را به جان ميخرد و محکم پاي آرمانش مي ايستد و جانش را فداي عمه سادات مي کند.شهيد گمنام برادر افغانم است که در ايران،در شيعه خانه امام زمان(عج) ،غريبانه دفن ميشود.شهيد گمنام آن مجاهد افغاني است که در راه خدا و دفاع از حرم ناموس حسين (ع) ،مهاجرت ميکند و جانش را فداي حضرت زينب ميکند و بعد از شهادت،اجازه دفنش را در محل سکونتش نمي دهند و يا در جايي دور افتاده دفن ميشود.برادران شهيدم شرمنده ايم,شهيد گمنام سلام,شهید گمنام سلام,شهید گمنام ...ادامه مطلب

  • ماجراي عجيب ازدواج شهيدمدافع حرم به واسطه ي شهيدعلمدار!

  • واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدي كاظمي و همسرش مرضيه بديهي، شهيد سيد مجتبي علمدار بود. هر دو به اين شهيد متوسل مي‌شوند تا همسري متدين نصيبشان شود و طي يك رؤياي صادقه، شهيد علمدار، عبدالمهدي را به همسرش معرفي مي‌كند. به اين ترتيب ازدواج خوبان شكل مي‌گيرد و 9 سال ادامه مي‌يابد. يك زندگي شيرين كه با شهادت عبدالمهدي در سوريه در تاريخ 29 دي ماه 94، به سرنوشتي زيباتر ختم مي‌شود. حالا كه كمتر از يك سال از شهادت عبدالمهدي مي‌گذرد، با همسرش مرضيه بديهي همكلام شديم تا هرچه بيشتر از اين شهيد مدافع حرم بدانيم. شهيدي كه آيت‌الله بهجت پيش‌بيني شهادتش را در روز تاج‌گذاري امام زمان(عج) كرده بود و طبق همين پيش‌بيني، عبدالمهدي آسماني شد. گويا واسطه ازدواج شما شهيد علمدار بود، اين وصلت چطور اتفاق افتاد؟سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقه‌اي كه به شهيد سيد مجتبي علمدار داشتم، در خصوص زندگي ايشان مطالعه مي‌كردم. اين مطالعات به شكل كلي من را با شهدا، آرمان‌ها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا مي‌كرد. حب به شهيد علمدار و زندگي‌اش موج, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها